«برای تولد پدر در رستوران «چینیها» جا رزورو کرده ام. او عاشق آنجاست. تو و چارلز هم حتماً بیائید».

اینجا چه اتفاقی افتاده است: سورپریز، سورپریز: رستوران مناسبی است برای خواهر و برادر تان اما برای شما و شوهرتان رفتن به آنجا مشکل است. در تمام خانواده یک نفر است که تصمیم می گیرد کجا و چه زمان باید برای دیگران برنامه ریزی کند. سعی می کنید به روی خود نیاورید اما کم کم این وضعیت برایتان غیرقابل تحمل شده است. با این وجود تغییر این وضعیت ارزشش را دارد.

پاسخ: «وقت آن است که جای دیگری را هم امتحان کنیم. رستوران ایتالیائی چطور است»؟

هشدار: پیشنهاد دادن یک جای جدید ممکن است پاسخ مثبتی را از طرف اعضای خانواده به همراه داشته باشد. دفعه بعد این راه حل را امتحان کنید.

«میخواهیم عمو «ادی» را به آسایشگاه بهتری منتقل کنیم، نمیدانی بهتر است از کجا شروع کنیم»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

این سؤالات شامل چندین سؤال دیگر است: در مورد امکانات جنبیرون آسایشگاه هایی چه میدانید؟ ممکن است از اینترنت جایی را پیدا کنید، به شرکت بیمه زنگ بزنید و یا بروید و چند جا را ببینید؟ شما تجربه بیشتری دارید و همیشه برای ارائه نظرات خوب داوطلب بوده اید.

پاسخ: «برایم مقدور نیست». (اگر واقعاً اینطور است) یا «در مورد مادر، پدر، خاله، دایی تجربه بدی داشتهام متأسفم که نمیتوانم کمکی بکنم» (اگر همینطور است) شخصی را پیشنهاد کنید که در این مورد تجربه و اطلاعات کافی داشته باشد.

هشدار: تا زمانی که درخواست صریح و شفافی از شما نشده است صبر کنید. یا خود را از بعضی مسئولیتها دور کنید یا اینکه مجبورید برای تنهائی عمو ادی خودتان به تنهائی کاری انجام دهید.

«ماهها از مرگ مادربزرگ گذشته ممکن است نگاهی به وسایلش بیندازی و هر آنچه که فکر می کنی مناسب است را برایمان بفرستی؟ میخواهیم چیزی از طرف مادربزرگ یادگاری داشته باشیم».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

به این دلیلی که به خانه مادربزرگ نزدیک تر هستید، انتخاب شده اید که وسایل او را بررسیی کرده و آنها را میان خواهر ها و برادرهایتان تقسیم کنید. مطمئن هستید که یکی از خواهر و برادرها از نحوهٔ تقسیم ظرف و ظروف و جواهرات ناراضی خواهد بود. با اینکه می گویند اهمیتی نمی دهند اما در واقع اینطور نیست. در پایان، پذیرفتن این مسئولیت دردناک تر از این است که بگوئید این کار را به تنهائی انجام نمی دهید.

پاسخ: «من به تنهائی این کار را انجام نمی دهم. یکی از شما به اینجا پرواز کند و با هم این کار را بکنیم».

هشدار: مهم نیست تا چه اندازه بی غرضانه این کار را انجام می دهید بالاخره کسی پیدا می شود که فکر کند در توزیع وسایل مادربزرگ تقلب کرده اید.

«می توانی شنبه به پدر در جمعوجور کردن وسایل زیرزمین کمک کنی؟ بچه های من مسابقه فوتبال (بیسبال، تنیس) دارند».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

بهانه ای که خواهر یا برادر تان آورد بهترین چیزی بود که می توانست بگوید. اگر بهانه بچههایش را نداشت، حتماً میخواست به مهمانی برود، از شهرستان برایش مهمان آمده و یا درگیر پروزہ کاری بود که نمی توانست آن متوقف کند و برای کمک به پدر برود.

پاسخ: «نه، نمی توانم شنبه آنجا باشم. چطور است هر دو با هم یکشنبه آنجا باشیم».

هشدار: سؤال را با سؤالی جواب دادن باعث می شود افراد برای بهانه آوردن در معذورات قرار بگیرند. شما میدانید که به پدر تان در هر زمینه ای کمک خواهید کرد بنابراین با تغییر برنامه خواهرتان را نیز با خود همراه می کنید.