«ایمیلی به دستتان رسیده است که از شما دعوت شده برای صرف ناهار به در تاریخ ۵، ۷ و ۸ نوامبر در این مهمانی حضور داشته باشید»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است: با این که کار زیادی دارید اما حضور در چنین جمعی را دوست دارید به خصوص اینکه معمولاً با آنها کار نمی کنید. اما آیا به این فکر می کنید که چرا چنین مهمانی ترتیب داده شده است؟ آیا ممکن است یکی از آنها بخواهد از شما اطلاعاتی کسب کند که تمایلی به صحبت کردن در مورد آن نداشته باشید؟

پاسخ: «متشکرم از اینکه مرا دعوت کردید، اما نمی توانم هیچ کار دیگری را به برنامه ام که در این هفته پر است اضافه کنم».

هشدار: اگر شانسی برای دیگران وجود دارد که شما را فریب دهند با نه گفتن این موقعیت را از آنها بگیرید.

«باید با ماشین سرکار برویم. من دقیقاً از جلو درب خانه تو رد میشوم».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

همراهی در مسیرهای رفت و برگشت به محل کار مزیتهای زیادی دارد، وقتی در ترافیک هستید می توانید با او در مورد حوادث روزمره و یا مشکلات کاری صحبت کنید و یا حتی گاهی پول بنزینی که می زنید نصف می شود. با این وجود شما خود را بهتر از هر کسی می شناسید، اگر او چند دقیقه دیر به دنبال شما بیاید عصبی خواهید شد به خصوص اگر در آن روز جلسه و یا کاری داشته باشید که بخواهید زودتر بروید. در چنین شرایطی قادر نیستید برای رفت و آمد خود زمان مشخصی را در نظر داشته باشید. گاهی ترجیح می دهید به جای هم صحبت شدن با کسی در مورد مسائل کاری در ماشین به موسیقی یا رادیو گوش کنید.

پاسخ: «فکر خوبی است، اما برنامه من بسیار نامنظم است.» یا «من از وقتم در راه برای گوشی کردن به موزیک استفاده می کنم. متشکرم».

هشدار: اگر فکر می کنید شخصی انعطاف پذیری نیستید و قرار ملاقات ها و برنامه های دقیقه نود باعث می شود که عصبی شوید. پس خودتان به تنهائی سرکار بروید.

«تو در باشگاه ورزشی بالای خیابان ورزشی می کنی، درست است؟ اینکه من هم در آنجا عضو باشم باعث می شود که خودم هم انگیزه ای برای ورزشی داشته باشم نظرات چیست»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

شما از اینکه هر روز بعد از کار چهل و پنج دقیقه وقت خود را در باشگاه بگذرانید لذت می برید و احتیاج به کسی ندارید که شما را در این کار همراهی کند. دوست دارید تنها به باشگاه بروید زیرا این تنهائی به شما فرصت میدهد که به چیزی غیر از مسائلی کاری فکر کنید. شما روز بعد سرحالی به محل کارتان می روید و آمادهاید تا تمام کارهایتان را انجام دهید.

پاسخ: «این تنها فرصتی در روز است که می توانم برای خودم باشم. امیدوارم حرفم را درک کنی».

هشدار: از وقت خصوصی کمی که در طول روز دارید به خوبی حمایت کنید.

الیویا در حالیکه دو بروشور را روی میز تان می گذارد میگوید: «با من بیا، مطمئن هستم که خوش می گذرد».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

شما با الیویا روابط خوبی دارید اما نه انقدر صمیمانه. هم اتاق شدن، دراز کشیدن در ساحلی و روزی سه بار با او غذا خوردن چیزی نیست که دوست داشته باشید با یک همکار انجام دهید. همینکه از شنبه تا پنج شنبه از نه صبح تا پنج بعدازظهر با هم کار می کنید و گاهی هم با هم قهوه میخورید به نظر کافی می آید.

پاسخ: «جای خوبی را در نظر گرفته ای، اما من از قبلی برای تعطیلاتم برنامه ریزی کرده ام». یا «معمولا تعطیلاتم را با دوستان قدیمی می گذرانم». یا «ترجیح می دهم تنها باشم». یا «از تعطیلات برای بودن با خانواده استفاده می کنم». یا «این جور جاها احتیاج به پول زیادی دارد». یا «امسال خانه میمانم تا کمی پولی پس انداز کنم». (واقعیت را بکوئید).

هشدار: بودن با همکاران خارج از اداره و وقت کاری بخشی از وظایف کاری شما نیست. اگر نزدیکی همکارتان به شما، باعث نگرانیتان می شود دلیلی ندارد با او به مسافرت بروید. دلیلی ندارد خارج از زمان کاری، آنها از زندگی خصوصی شما اطلاع داشته باشند.